یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۰۳

لحظه ديدار

۱۱۵ بازديد
در همان لحظه اول كه تو را ديدم عاشقت شدم , عاشق آن چهره ماهت شدم , عاشق آن چشمهاي زيبايت شدم ، عاشق آن قلب تنهايت شدم . در همان لحظه بياد ماندني دلم به دست و پايم افتاده بود كه بيايم با تو درد و دل كنم ، مي خواهم بگويم دوستت دارم ، عاشقت هستم . دلم ميخواهد با تو به آسمان پر از ستاره پرواز كنم وهمه ستاره ها را دسته دسته بچينم وبه تو بدهم . دلم مي خواهد مهتاب شوم در اوج آسمانها وشبها بر رويت بر روي چهره ماهت كه تازه دلم عاشقش شده بتابم . لحظه اي كه من با تو آشنا شدم ، بهترين لحظه زندگي ام بود ، آغاز يك زندگي بود آغاز عشق و عاشق شدنم با تو بود . فقط يك چيزي در دلم مانده كه موقع درد ودلهايمان به تو خواهم گفت. ميخواهم بگويم دوستت دارم… دوست دارم، همچنان فرياد عشقت در كوچه ي قلبم بپيچيد! دوست دارم، با آب حوض دلت وضو سازم ونماز عشق را بر سجاده ي سرخ قلبت به جاي آورم! دوست دارم، مرواريد عشق را در درياي قلبت بيابم! دوست دارم، هميشه ،همچون كبوتر عاشق در آسمان افكارت پرواز كنم! دوست دارم، هم رنگم باشي! دوست دارم، كنارم باشي! دوست دارم، با من باشي! دوست دارم.... ولي نميگويم چون نمي خواهم آن چشمهاي زيبايت تبديل به خاطره شود
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.