دل نوشته ها

وقتي اومدي تو زندگيم كه حالم خوب نبود وقتي اومدي كه اميدي نمونده بود وقتي اومدي كه هنوز بوي خيانتش تو هوام پر بود اما همون لحظه اي كه اومدي همه چيزاي بد و حس هاي نااميديم از بين بردي اما نميدونم اسوني بعد سختي ميشي يا يه تاوان و مجازات ديگه واسه دلهايي كه شكستم نميدونم عاشق ميشي يا تير خلاص بهم ميزني ندونستن از مردن هم بدتره اما اگه قراره تلخ باشه الان از هر شيريني شيرين تره اين بودن

خيلي چيزا اذيتم ميكنه و من ميترسونه اما مثل كبك سرم كردم تو برف دارم خودم گول ميزنم كه همه چي همون چيزيه كه اخرش اسمش ميشه پايان خوش ولي.... بي توجهي هات، طفره رفتن از جواب دادن به سوالام پيام هاي طولاني من و جواب هاي كوتاه تو همه و همه اينها من بدجوري ميترسونه ولي هرچي بشه اين اخرين باره اخرين عشق اخرين احساس اخرين نفســــ

خدايا... به خداييت قسم فقط بگو... چه فرقيست بين من و بندگان دلخوشت؟؟؟؟

سلام عزيزم حال عجيبي دارم اولين اغوش اولين بوسه اولين نوازش چقد اولين بار بغل كردن تو واقعي بود مثل اين بود كه هيجوقت تا حالا كسي بغل نكرده بودم اگه حس اغوش اين بود پس همه اونها فقط !!!!!!؟؟؟ شيما نميدوني داري با من چكار ميكني شايدم ميدوني شايدم من دروغ ميدوني وقتي كه رفتي بدجوري ترسيدم ترس از اولين بار به اخرين بار ترس از اخراج شدن از زندگيت ترس از باور نكردن من و احساسم . . . اين همه ترس داره لذت اولين ديدارمون ازم ميگيره هه درست مثل بچه اي كه بستني ميخوره اما ترس از تموم شدن بستنيش نميزاره كه طعم خوب بستنيش بفهمه باورم كن دختر

روزگاري در گوشه اي از دفترم نوشته بودم.. تنهائي را دوست دارم چون نيست بي وفا . تنهائي را دوست دارم چون تجربه اش كرده ام.. تنهائي رادوست دارم چون عشق دروغين درآن نيست. تنهائي را دوست دارم چون خدا هم تنهاست.. تنهائي رادوست دارم چون در خلوت وتنهائيم در انتظار خواهم گريست وهيچ كس اشكهايم را نميبيند.. اما از روزي كه تو راديديم نوشتم.. ازتنهائي بيزارم چون تنهائي ياد آور لحظات تلخ بي تو مردنم است

شيما زودتر از هركسي در تمام عمرم به تو گفتم دوستت دارم زودتري كه شايد تا آخر عمر تبديل به بزرگترين اشتباهم شود.من زود هنگام دوستت دارم راا بيان كردم و تو مرا ساده انگاشتي ادم هاي زيادي را برحسب عادت به بودنشان محترم ميدانستم اگر يك سال باديوار هم حرف بزنيد ديوار را پنجره وار دوست ميداريد اما تو عادت نبودي... نگاه اول نبودي.... هوس نبودي.... نميدانم چه بودي يا كه بودي.... هرچه كه بودي محكمترين اري قلبم بودي و من محكم از همان روز اول فرياد زدم شيما دوستت دارم و تو نشنيدي

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش.

در همان لحظه اول كه تو را ديدم عاشقت شدم , عاشق آن چهره ماهت شدم , عاشق آن چشمهاي زيبايت شدم ، عاشق آن قلب تنهايت شدم . در همان لحظه بياد ماندني دلم به دست و پايم افتاده بود كه بيايم با تو درد و دل كنم ، مي خواهم بگويم دوستت دارم ، عاشقت هستم . دلم ميخواهد با تو به آسمان پر از ستاره پرواز كنم وهمه ستاره ها را دسته دسته بچينم وبه تو بدهم . دلم مي خواهد مهتاب شوم در اوج آسمانها وشبها بر رويت بر روي چهره ماهت كه تازه دلم عاشقش شده بتابم . لحظه اي كه من با تو آشنا شدم ، بهترين لحظه زندگي ام بود ، آغاز يك زندگي بود آغاز عشق و عاشق شدنم با تو بود . فقط يك چيزي در دلم مانده كه موقع درد ودلهايمان به تو خواهم گفت. ميخواهم بگويم دوستت دارم… دوست دارم، همچنان فرياد عشقت در كوچه ي قلبم بپيچيد! دوست دارم، با آب حوض دلت وضو سازم ونماز عشق را بر سجاده ي سرخ قلبت به جاي آورم! دوست دارم، مرواريد عشق را در درياي قلبت بيابم! دوست دارم، هميشه ،همچون كبوتر عاشق در آسمان افكارت پرواز كنم! دوست دارم، هم رنگم باشي! دوست دارم، كنارم باشي! دوست دارم، با من باشي! دوست دارم.... ولي نميگويم چون نمي خواهم آن چشمهاي زيبايت تبديل به خاطره شود